چترخیس رها
یکی از بهترین کتابایی که در زمینه ی دفاع مقدس خوندم کتاب رفاقت به سبک تانک نوشته ی آقای داوود امیریان هست. یکی از ماجراهاشو براتون مینویسم اگه خوشتون اومد بگید تا بازم بنویسم. "کی با حسین کار داشت" ترق! ماجد کله پا شدو قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد. ترق! جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!!!
این کتاب ماجراهای خنده داری از دفاع مقدس رو بیان میکنه که بنظرم خوندنش خالی از لطف نیست.
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقیها را در آورده بود.
با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقیها کمین کرده بود وشده بود عذاب عراقیها.
چه میکرد؟
بار اول بلند شد و فریاد زد:ماجد کیه؟ یکی از عراقیها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت :"منم!"
دفعه ی بعد قناسه چی فریاد زد:یاسر کجایی؟ویاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا اینکه به رگ غیرت یکی از عراقیها به نام جاسم برخورد.
فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریزوفریاد زد:حسین اسم کیه؟ونشانه رفت.اما چند لحظه ای صبرکرد و خبری نشد.
با دلخوری از خاکریز سر خورد پایین.یکهو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:"کی با حسین کار داشت؟"
جاسم با خوشحالی،هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت :"من!"
:قالبساز: :بهاربیست: |