چترخیس رها
پنجره...! مهتاب از پشت پنجره ی اتاقم پیداست... کمی بعد نوشت:شایدم برای خودت یه پا خورشید شدی که نمیتونم خیره و بدون واسطه یه دل سیر نگات کنم؟!کسی چه میدونه!
من اما هرشب تورا در ماه جستجو میکردم...
ولی امشب اتاقم از هجوم ِنور که نه ...پر از ماه است انگار
درحجم ِاتاقم تو را کم دارم
کجایی پس؟
هنوز پشت پنجره ای یا مث این همه نور...مث این همه ماه ،جاری هستی در خلوت ِمحبوس اتاقم؟!
چشمانم کورند یا تو در خسوفی؟!!!
نوشته شده در پنج شنبه 90/1/4ساعت
1:44 صبح توسط رهارستگار نظرات ( ) | |
:قالبساز: :بهاربیست: |